Sunday, December 15, 2013

#10 حاتم‌زاده، بی‌آبروییِ دانشگاه بود...

«حاتمزاده برکنار شد». رئیس دانشگاه گیلان در روزهای سخت دولت احمدینژاد. رئیس روزهای کودتا. رئیس روزهای سرکوب. رئیس معتمد، توکلی، غنایی (قنایی؟ غناعی؟ قناعی؟)، عالَم... . 
رئیس سیمبر. رئیس کریمیان و شاکرینیا. رئیس دانشگاه گیلان. رئیس زارع!

حاتمزاده با آن قدِّ کوتاه و شکم‌ برآمده و موی نیمبند سرش، با آن لهجه و ادبیات عجیب و غریب حقیرانهاش، با آن طرز راه رفتن مضحکش، رفت.

«آن مرد رفته است». مردی که دانشگاه گیلان را حیاط خلوت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی استان کرده بود، رفته است. مردی که میگفتند از نزدیکترینها به احمدینژاد است و شخصاً با خود احمدینژاد در ارتباط، رفته است.
مردی که سه-چهار سال قبل، به رأی قعطی دادگستری رشت، دادگاه تجدید نظر استان گیلان، و تائید دیوان عدالت اداری کشور، به مدت چند سال باید از کلیهی خدمات دولتی منفصل میشد، حالا رفته است
مردی که شهره به فساد اداری و اقتصادی بود. از نظر سیاسی هم، همین که کسی در دوران احمدینژاد، در دوران زاهدی و کامران دانشجو (سخنگوی لحظهبهلحظهی مراحل اجرایی کودتا)، رئیس دانشگاه باشد، تکلیفش روشن است.
حاتمزاده بارها، از جمله پس از ماجرای 17 آبان 88: حضور صفار در دانشگاه (بخوانید به صلابه کشیده شدن صفار هرندی ومزدورهایی که در سالن حاضر بودند)، و پس 16 آذر 89، و البته پشتبند اعتراضات گستردهی خرداد 88، شخصاً و رأساً، در صدور و اجرای احکام سنگین انضباطی و برخوردهای غیرقانونی امنیتی، نقش داشت و شاید آنجا هم رئیس بود.

حاتمزاده، بیآبروییِ دانشگاه بود. استقلال دانشگاه در زمان او، یک شوخی مضحک بود. جنبش دانشجویی؟ آزادی بیان؟ مبدای همهی تحولات؟ آخرین سنگر آزادی؟ کانون فعالیت منتقدانه؟!

مردی که معاون دانشجوییاش، دقیقاً به وقاحت احمدینژاد دروغ میگفت؛ مدیر امور فرهنگیاش میخواست اسکورسیزی را به دانشگاه گیلان بیاورد و اسم ویلیام فاکنر به گوشش نخورده بود؛ و مدیر امور اداریاش، احتمالاً دیپلم هم نداشت؛ حالا رفته است. رئیسِ حسینخواه، دهنمکی دانشگاه گیلان، رفته است.

در میان کارمندان دانشگاه گیلان، جز آنهایی که با رانت خویشاوندی خود حاتمزاده، و البته سابقاً بسیجیانِ چماقبهدستی که با رانت سیاسیِ او استخدام شده بودند، حاتمزاده به شدت منفور بود.

من جز یک برخورد با حضرت نداشتهام: چند صباحی بعد از آزاد شدنم، در آسانسور ساختمان مرکزی، با نگاهی فاتح اندر مغلوب، سلام و علیکی کرد و متلکی انداخت و رفت... .

حاتمزاده، قطعاً کمتر از شریعتمداری، رئیس معزول دانشگاه علامه، جنایت نکرده است. اگر دانشگاه گیلان به اندازهی علامه مهم بود، و اگر فعالین دانشگاه گیلان، به اندازهی فعالین علامه اطلاعرسانی میکردند، و اگر فساد اداری و اقتصادی در استان گیلان نهادینهتر از دیگر نقاط سرزمین آریایی-اسلامی نبود، قطعاً حاتمزاده اگر زودتر از اینها نمیرفت، دست کم آنقدر رسوا و بدنام میشد که نگران رستاخیزش نباشیم... .



---------------------------------------------------------------------------------------------

می‌خواستم هم‌زمان با روز دانشجو و رفتن حاتم‌زاده، در مورد فعالیت‌ دانشجویی در دانشگاه گیلان بنویسم. 
حالا که یک سال است نسبتاً از فضا دورم؛ و البته فضا به کلی تغییر کرده، گمانم می‌توان نگاهی از بیرون و دیدی انتقادی نسبت به آن دوران داشت. 
مدت‌هاست که می‌خواهم از فعالین سابق دانشگاه گیلان دعوت کنم تجربه و نگاهشان به دوران فعالیت‌شان را بنویسند. چیزی که خودم در آن روزها لزومش را حس می‌کردم و اگر بود، مجبور نبودیم از صفر شروع کنیم.
نه این‌که خیال کنم من یا هر کس دیگری تجربیات ارزنده‌ای داریم که بعدی‌ها باید ازش استفاده کنند؛ نه. فقط به این دلیل که باید راهی برای جلوگیری از قطع شدن رابطه‌ی‌مان با بعدی‌ها پیدا کنیم.

زین‌پس در همین وبلاگ، در چند مطلب، نگاه و نظر خودم در مورد خودم از روزهای فعالیت در دانشگاه گیلان را خواهم نوشت.
کاش سایر فعالین سابق هم این کار را بکنند.

No comments:

Post a Comment